توجه ، یکی از سرمایه های بابرکت است که به رایگان به ما عطا شده است، اما شوربختانه از این نعمت که به وسعت جهان به ما معنا می بخشد بی بهره ایم …
توجه ، مسیری کامل است که از مبدا تا مقصد ما را تنها نمی گذارد.
با توجه به خود می توانیم نسبت به تمام بی توجهی هایی که در مسیر زندگی داریم آگاه شویم، می توانیم تمام نقص های خود را که طی گذر زمان در اثر آموزش و تربیت نادرست آموخته ایم برطرف نماییم .
ما در اثر بی توجهی های والدین و آشنایان ، تکه تکه به خودمان رسیده ایم و با یک نقص ِ دنباله دار، که توجه به همه چیز هست جز به اینکه چه چیزی خلق می شود و چه شگفتی ای در این آفرینش موجود است ، بزرگ شده ایم .
ما تکه هایی هستیم که از بی توجهی والدین خود به تولد می رسیم، و در آغوش آشفتگی ها و پریشان حالی های مادرانه و پدرانه و برادرانه و خواهرانه رشد می کنیم و با روح و روانی سراسر زخمی و آسیب دیده می بینیم که سال به سال بزرگ تر می شویم و با شادی های کودکانه مان خداحافظی می کنیم و چهره ی پاک و معصوم مان به خاطره ها می پیوندد، و هم چهره ی آسیب ها و بی توجهی ها می شویم یا به نوعی چهره ی ما نقش و نمای بی توجهی ها را نمایان می کند.
یا به نوعی می توان گفت ما به غارت رفته هایی هستیم که اختیار و اراده خود را بی آنکه بدانیم به دست بی توجهی های سالیان از دست داده ایم و با چرخش روزگار به ندرت آدم هایی یافت میشوند، که ناگهان یک دلتنگی در وجودشان به فریاد می آید که تشنه دیدار نظم خالق میشوند و مشتاق توجه میشوند تا به خود سر و سامانی دهند و لذتی بی حد و مرز را در چنین لحظه ای تجربه می کنند.
با اینکه پای یک حُسن و حُزن غریبی به میان می آید و ناخوآگاه توجه فرد در یک نقطه به خودش معطوف می شود، با برخورداری از یک انرژی ازلی متاسفانه به جای اینکه یک لحظه دل دهد به آنی که در وجودش به موجودیت رسیده، اما حرص و ولع به سراغش میآید تا تصاحب کند و خلاء هایش هجوم می آورند تا به دارائی بیشتری از این لحظه برسد، نا خودآگاه عامل می شود که یک چشمه ی جوشان و خروشان حقیقی را بر خود حرام کند، و کور کورانه در وادی فکر و ذهن بر خود جستجویی را حلال و واجب کند، که مثل بیراهه ای چیزی جز سرگردانی ندارد که فرد را مطیع خود کند
آری لحظه ی دردناکیست برای کسی که در کام جُستن حقیقتی به توجه رسیده باشد، اما مثل یک گاو نُه من شیر با بی توجهی این فرصت ناب و اصیل انسانی را که با حضور خالق نمایان می شود از خود دریغ می کند.
آری آدم ها زاده ی بی توجهی اند و برمبنای بی توجهی هایی که دارند لیاقت خود را رقم می زنند و به همان اندازه به شان و منزلت از زندگی و حیات می رسند، خوش ترین لطفی که انسان به خود می کند توجه کردن به جوشش ازلی است که در وجود فرد رخ می نماید، هرچه هست در همان آنی است که پرده از همه چیز برمی دارد و تنها یک چیز را نمایان می سازد که تمامآ حضور است و کامل تر از خودش در جهان نبوده و نیست.
توجه به خود به نام کامل کلمه، وامدار و وارث هستی شدن، که جلوه جان در حواس پنج گانه ما به تجلی می رساند، حضور کامل به ما نگاه کامل می دهد، احساس کامل، شنوایی کامل، بویایی کامل، لامسه و احساس کامل و بی حدو مرز می دهد.
توجه آینه ای تمام عیار است که ذوق ذاتی را برپا و تجلی عشق را در وجود ما روشن می کند، ما با توجه می توانیم با همه دیداری کامل، پاک، دوست داشتنی و خالص داشته باشیم، همچون درختی که شکوفه اش بر تن و شاخ و برگ خودش می نشیند و جلوه اش زیبایی دارد و ثمر بخشی خودش را از درخت همسایه اش غرض نمی کند.
ما با توجه کامل نیز سرزمینِ شکفتن می شویم و به راست قامت ترین شکل خود رشد می کنیم.
توجه حضورکامل و حقیقی ای است که با سرمایه ی خود ما را به پیروزی و بهروزی می رساند، چون کاسه ی گدایی به دست نمی گیرد، از خود می خواهد نه از غیر با توجه ما در خود زنده و بیدار می شویم، همچون چاهی که از خود آب برمی آورد، ما نیز با توجه به خود عمیق می شویم و در سطح پاک در روابط مان گسترش می یابیم و با همدلی کانونی سرشار از سلامتی و نشاط را بر پا می کنیم،
با توجه می توان امید هر نا امیدی را به او بازگرداند، با توجه می توان ریشه شکست را خشکاند، با توجه هیچ ناخلفی در ما رشد نمی یابد و همه چیز تحت کنترل ما موجود
می شود،
توجه همچون آینه ای هست که ابتدا دیدار ما با خودمان را سهل و آسان می کند، سپس در دیدار ما با دیگران صلح آمیزترین ارتباط را برقرار می کند، توجه همچون چراغ اتومبیل است که در تاریکی و ظلمات شب مسیر را بر راننده روشن می کند، تا راه را از بیراهه تشخیص دهد و به سلامت به مقصد برسد.
در زمان نیاز با یک کلید روشن و در زمان بی نیازی با کلیدی خاموش می شود، لازم نیست چراغ ماشین در لحظه ای که حرکت ندارد و نیاز نیست روشن بماند.
توجه ما هم بایستی طبق اراده ی خودمان در لحظه با خودمان و در سفر با خودمان هر کجا که نیاز بود روشن شود.
توجه را نمی شود به کسی غرض داد، همانگونه که چراغ ماشین و فرمان ماشین را نمی توانیم به کسی امانت بدهیم،
توجه ما هم مختص خودِ ما است و مدام همراه ما و با ما باید باشد (چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.)
ما با توجه کاملیم، بی توجه ناقصیم، در توجه با خود و به خود می آییم و در سفر زندگی تنها نمی مانیم، در بی توجهی خود را از دست می دهیم و در غربت خود با غربت دردناک دیگران همسفر می شویم، تا وقتی در چنین سرزمینی که مزرعه ی بی توجهی هست گرفتاریم، راه نجات را جز با خود و توجه خود نمی توانیم بپیماییم.
توجه خود را می دهیم به چیزی غیر از خودمان و فکر می کنیم با این بی توجهی به خود می رسیم.
خیلی از کسب و کارها از بی توجهی آدمها سوء استفاده می کنند، می گویند بیا توجهت را به ما بده تا تو را متوجه خودت کنیم.
رشدی که در بیرون اتفاق می افتد اگر توجه و منشآ درونی نداشته باشد، ثمربخشی مطلوبِ فردی و جمعی ندارد.
باید توجه کنیم بزرگترین کاری که برای یک آدم کنیم این هست که هیچ کاری برای او نکنیم، تا او با کسب آگاهی، مطلوب ترین انتخاب را برای خودش کند.
محمد رضا رستگارنیا – MCCاستاد کوچینگ و مسترکوچ